کلبه کوچک سامیار

تولد یک کودک

کودکی که آماده تولد بود نزدخدارفت وازاوپرسید:میگویند شما فردامرابه زمین میفرستید امامن به این کوچکی وبدون هیچ کمکی چگونه میتوانم برای زندگی به آنجا بروم؟ خداوندپاسخ داد:ازمیان تعدادبسیاری ازفرشتگان من یکی را برای تو درنظرگرفتم . اودرانتظارتوست وازتونگهداری خواهدکرد. کودک گفت:من اینجا کاری جزخندیدن وآوازخواندن ندارم واینها برایم کافی هستند. خداوندگفت: فرشته ات برایت آوازخواهدخواندوهرروزبه تو لبخندمیزندوتو عشق اورا احساس خواهی کرد. کودک گفت شنیده ام روی زمین انسانهای بدی زندگی میکنند چه کسی ازمن محافظت می کند؟ خداوندگفت: فرشته ات ازتو محافظت خواهدکرد حتی اگربه قیمت جانش تمام شود. کودک گفت: اما من همیشه به این دلیل که دیگرنم...
9 دی 1392
1